وصیِت از ریشه «وَصِیَ» است که در لغت به معنای گیاهان بههم وصل شده و بافته شده آمده و «أرض واصیة» یعنی زمینی که سراسر پوشیده از گیاه بههم متصل. [۱]
*معنای اصطلاحی
«وصیت» در اصطلاح علم اخلاق با پند و موعظه سفارش کردن بر دیگری، جهت فرمان بردن و عمل نمودن است [۲] و در اصطلاح فقه این است که انسان، تملیک و واگذاری عین مال یا منفعت آن را بعد از وفات خودش به شخص دیگر یا عموم مردم سفارش کند؛ بهطوریکه تصرف در اموال وی بعد از مرگش برای دیگران مباح باشد. [۳]
«وصیت» عبارت است از برنامههای عهد و إیصال(رساندن)، و آن همان چیزی است که به آن وصیت میشود؛ و «وصیّ» کسی است که متّصف به تعهّد و إیصال باشد؛ این معنی بر «موصی(وصیت کننده)» که تعهد میکند، نیز صدق کرده، و همچنین بر «موصی الیه» نیز صدق میکند، که قبول إجراء تعهد نموده و تحقّق رساندن وصیت به دست ایشان است. [۴]
. | ↑ لسان العرب، ج۱۵، ص۳۹۵. |
۲. | ↑ مفردات راغب، ج۱، ص۵۲۵. |
۳. | ↑ مجمع البحرین، ج۴، ص۵۱۲. |
۴. | ↑ مصطفوی، حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۶۰ش، ج۱۳، ص۱۲۸. |